دومین نمایشگاهی که با محوریت طراحی محض برگزار کردم، نمایشگاه چسب راضی بود .این نمایشگاه در هنگام برگزاری بدون عنوان بود و بعدتر از طرف مخاطبین و کسانی که این مجموعه را دیده بودند، نمایشگاه چسب راضی خوانده شد. به این دلیل که بستر اصلی کار، چسب نواری بود و مثل همیشه استفاده از این متریال در کارم نمادین و سمبلیک بود. چسب یادآور «چسبیدن» بود. حال با این پرسش که چسبیدن به چه چیز یا چه کسی و چرا؟
آدمی با ضمیر سفید متولد میشود و رفتهرفته با رشد شخصی و اجتماعی خود را به نوعی وابسته و یا چسبیده به یک فکر، به یک اندیشه، به یک گروه، به یک فرد و به یک باور اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و یا مذهبی مییابد که ادامه زندگی را تنها منوط به این چسبیدن میبیند و میداند.
سوال اساسی من این بود که آیا این چسبیدن خوب است؟ آیا به فاصله احتیاجی نیست؟ این اندیشهها و سوالها باعث انتخاب چسب به عنوان مهمترین مواد این پروژه گردید.
با توجه به مسالهای که در ذهنم شکل گرفته بود، این بار تصمیم گرفتم برگههای طراحی را سفید نگه داشته و با چسب سطح آنها را بپوشانم و پس از آن طراحی را شروع کنم .به این صورت که اگر تمام چسبها را پاره میکردید به بستر سفید برگه طراحی میرسیدید که دیگر نشانی از اثر طراحی شده وجود نداشت؛ همانند ضمیر سفید انسان متولد شده بدون کوچکترین نشان از وابستگی؛ آزاد آزاد.
از طرفی همانند نمایشگاههای پیشین و اعتقاد من به حضور و اشتراک مخاطب در شکلگیری کامل یک اثر، تمام سطوح کف گالری ابتدا با کاغذهای سفید طراحی در ابعاد بزرگ پوشانده شد و بعد بر روی آنها چسب زده شد. درست همانند روند شکلگیری طراحیهای آویخته شده به دیوار. در گوشه و کنار گالری چسب و ماژیک وجود داشت و مخاطب میتوانست به اختیار از آنها استفاده کند.
بر دیوار گالری یک فیلم کوتاه پخش میشد و دستهایی را نشان میداد که مشغول پاک کردن چسب از سطح پوست خویش هستند و دستهایی که برعکس، تلاش داشتند بر سطح پوست خود چسبی بچسبانند.
رآضیه اعرآبی