علت اصلی شیفتگی من به هنر، تماشای تلهتئاترهایی بود که در هنگامهی کودکی از تلویزیون پخش میگردید و من را روز به روز به خود علاقمندتر میساخت. به نحوی که میتوان گفت با تماشای آن آثار بیبدیل مسحور میگشته و گذشت زمان را به کلی از خاطر میبردم .شاید به همین دلیل، ساخت حوالی مخرج صفر که در شالودهی اصلی خویش وامدار تئاتر است به ذهنم خطور کرده و ساختهشد.
اثری پانزده دقیقهای که در آن فضا میان ویدئو و تئاتر معلق است به نحوی که صریحا نمیتوان آن را یک تئاتر، ویدئو آرت و یا حتی یک فیلم کوتاه نامید .حوالی مخرج صفر، با حضور دو پرسوناژ زن و مرد در پنج سکانس بلند شکل گرفته است که روایتگر هیچ داستان خاصی نیست و تنها تمرکز بر لحظهی اکنون و اتفاقی است که در آن رخ میدهد. از طرفی هیچ موسسقی و یا کلامی در بستر کار به گوش نمیرسد و تنها افکتهای صوتی در لحظههایی سکوت را شکسته و فضای کار را از صامت بودن خارج می کند.
رآضیه اعرآبی