Skip links

سعید

در اجرای «سعید کلمه ای عربی است که در فارسی به عنوان اسم خاص به کار می رود.» مهم‌ترین مسئله، چگونگی اجتماع انسانی بود: چگونگی قرار گرفتن انسان‌ها در کنار هم و نوع مناسباتی که ایجاد می‌کنند. زیست جمعی انسان پیوسته او را به سمت ساخت اجتماع سوق می‌دهد و ساخت همان اجتماع همواره منجر به فروپاشی رابطه‌ی جمعی انسانی می‌شود. در واقع، انسان‌ها توسط آن چیزی که آن‌ها را یگانه می‌سازد، از هم جدا می‌شوند. همان‌طور که هانا آرنت نظریه‌پرداز حوزه فلسفه سیاسی مطرح می‌کند:

«حیطه‌ی عمومی، همانند جهان مشترک، ما را گرد هم می‌آورد و در عین حال مانع از آن می‌شود که، به عبارتی، بر سر هم خراب شویم. آنچه باعث می‌شود تحمل جامعه‌ی توده‌ای این چنین دشوار باشد شمار مردمی که  در آن به سر می‌برند نیست – یا دست کم در درجه‌ی اول، چنین چیزی نیست – بلکه این واقعیت است که جهان ِ میان آن‌ها قدرت جمع آوردن ایشان، به هم پیوستن و از هم جدا کردنشان را از دست داده است. […]  با هم زیستن در جهان اساسا به این معناست که جهانی از اشیا میان کسانی که آن را به اشتراک دارند وجود دارد، مثل میزی که بین کسانی که دور آن نشسته‌اند واقع شده است؛ جهان، همانند هر چیز بینابین، در آنِ واحد انسان‌ها را به هم می‌پیوندد و از هم جدا می‌کند».

این اجرا در یک سوله‌ی فلت با کفپوشی قرمز به وسعت 850  متر رخ داد. اعضای تشکیل‌دهنده اجرا پانزده نفر بودند و هر کدام از اعضا موضوع و مدیومی مشخص برای خود داشتند: ویدیوآرت، ویدیوپرفورمنس، لکچرپرفورمنس، مونولوگ، تئاتر و… که در طول پروسه‌ای چندماهه این ایده‌ها در کنار هم خروجی یک اجرای واحد را ساختند. اجرایی متشکل از پانزده نفر که همانند افراد حاضر در یک خیابان و مکانی عمومی در کنار هم قرار داشتند و بدون تداخل فردی و یا نهایتا مواجهات گذرا در یک کل واحد در حال استفاده از یک مکان واحد بودند. همان‌طور که زمانی که به یک خیابان با تمام انسان‌های حاضر در آن می‌نگریم، انسان‌ها را به عنوان یک جمعِ در حال حرکت در یک هارمونی ناخودآگاه می‌بینیم.

تمام فضای مورد استفاده‌ی اجراگرها با نوارهای جداکننده همانند مرزهای کشیده شده به دور آثار درون موزه‌ها و نمایشگاه‌ها از فضای حضور مخاطب‌ها جدا شده بود که البته در طول اجرا بستری برای مخاطبینی که میل به برهم زدن مرزها داشتند وجود داشت.

گلاره ریحانی

 

و من در این پروژه به عنوان پرفورمر حضور داشتم.

رآضیه اعرآبی