این اثر، اولین تجربهآزمایی من در قالب پرفورمنسآرت بود.
یکی از مفاهیم بنیادین بشر، تحت عنوان «آزادی»، در عصر حاضر بیش از پیش رو به انزال و فروپاشی است. افراد بسیاری علیرغم میل باطنی خویش و گاه کاملا خودخواسته برای کسب نان بیشتر، بر آزادی خود به عنوان یک انسان خط بطلان میکشند و عدهای بالعکس، برای حفظ آزادی در این بازی چشم خویش را بر نان و یا نان بیشتر میبندند .مسألهی مهم و قابل مطرح در این اجرا، «قضاوت» نیست؛ بلکه حدود این «ایستادهگی» است. تا کی؟ تا کجا؟
این اثر بدون حضور مخاطب و در بیابانی باز در نزدیکی فرودگاه پیام کرج اجرا شد. مکانی که به دلیل حضور باد شدید و بیوقفهاش، امکان «ایستادهگی» را به چالش میکشید .تنم و پیرامونم را تا حد امکان با نان پوشانده و سعی کردم درست در مسیر مستقیم باد و ایستاده قرار گیرم. تنها چند ساعت توانستم «ایستادهگی» کنم. باد تمام نانها را خرد کرد و با خود برد و من را نیز به زمین زد.
نان و باد و «ایستادهگی» همگی در این اجرا سمبلی هستند از انسان معاصر و دغدغههایش برای پول یا آزادی بیشتر و باد ناسازگار قدرت غالب در این روزگار.
رآضیه اعرابی